جشن نفس خانوم....
سلام سلامممممم قرار بود به مناسبت بدنیا امدن شما خانوم طلا مامن مصی یه جشنی بگیره و همه رودعوت کنه.اخه چون همه فامیل و دوست واشناهامون نتونستن بیان تبریز دیدن شما خواستن مراسم رو همونجا بگیرن که همه بتونن بیان.ولی هرسری یه کاری پیش می اومد یا اینکه از شانسمون ردیف نمیشد برنامه جشن تا اینکه بالاخره 28ام فروردین ماه اکی شد و قرار جشن گذاشته شد.باید مامانی رو ببخشی اخه تو این چندروز همش رفتیم بیرون و خرید لباس و ...و شما خیلی اذیت شی گل دخترم.هرچن صدات درنمی اومد ولی من میدونستم خیلی ناراحتی ازین بیرون رفتنا و خریدا...خلاصه اماده شدیم و یه روز قبلش رفتیم خونه مامان مصی اینا.چون روز تولد مامانی هم بود حاجی مامان اینارو هم دعوت کرده بودن که دور هم باشیم.امسال بهترین و بیادماندنی ترین تولد عمرم بود مامان جون و ازینکه فرشته کوچولوم بغلم بود انگار دنیا رو داشتم.یاد پارسال این روزا افتادم که با بابایی رفته بودیم ازمایش بدیم و از اومدن تو باخبر شیم که اونم شما فسقل خانوم ناز کردی و خودتو نشون ندادی!ای شیطون معلوم بود از همون اولش هم بلا بودیاااااا!!!!ولی پارسال هم چون به دلم افتاده بود که مهمون کوچولوم توراهه تولد به یادماندنی داشتم هرچند که به امسال نمیرسید!خداوهزار مرتبه شکر که تو یه همچین روزی دخملیم بغلم بود.تولد هم خیلی خوش گذشت و همه کادو بهم پول دادن و کلی پولدار شدمولی بهترین کادوی عمرم نفس طلا جونم بود تازشم! فردای روز تولدم روز جشن بود.با حاجی مامان رفتیم ارایشاه البته شمارو هم بردم تا یه وقت تو خونه اذیت نشی.کلی خوشگل کردیم اونجا و لباسامونو پوشیدیم واماده شدیم و امدیم تالار.یکمی دیر رسیدیم و تقریبا همه مهمونا اومده بودن.حسابی بهمون خوش گذشت.ددی ارکست اورد و کلی بزن برقص کردیم.حاجی مامان هم خیلی مواظب شما بود ومامان صی اینام پذیرایی میکردن.خلاصه به خوبی و خوشی جشنت هم تموم شد عزیزدلممممم.ایشالله جشن فارغ التحصیلی از دانشگاه ایشالله جشن عروسیت عمر مامان.همیشه شاد باشی و تو جشن و خوشی.اینه ارزوی قلبی مامان واسه تو گل دختر.چون خیلی سرمون شلوغ بود وقت نشد زیاد ازت عکس بگیرم نفسی ولی فیلم خیلی گرفتم.اینم یه عکس خوشجل موجل از نفسم تو جشناینم کیک تولد مامان زینب بقیه عکسامونم چون بی حجاب بید تو ادامه مطلب رمزدار میذارم تازشم!خخخخخخخخخ