اولین مروارید دخترم دراومد!

سلام عزیز دل مامان.خوبی عزیزدلم؟امروز یکی دیگه از بهترین روزای عمرمه!بیشتر که فکر میکنم میبینم در مقایسه با سالای قبل امسال من همش روز خوب و شیرین دارم و همه این روزای شیرینو تو فرشته کوشولو برام اوردی!روزایی که هیچوقت فراموششون نمیکنم و اینجا مینویسم تا برا تو هم موندگار شه عمرم.امروزم مثل روزای همیشگی مادر و دختر داشتیم باهم بازی میکردیم.شما قاشقت دستت بود و همش به لثه هات میمالیدی.یهو من دیدم یه صدایی از تو دهنت میاد!اولش ترسیدم و فکر کردم چیزی دهنت گذاشتی.زود دستامو شستم و اومدم ببینم چی تو دهنته که یه دفعه یه چیز تیز خورد به دستم!وایییییییییییی خدای من دندونت بود عزیزمممممممممممممممم!منو میگی همچین ذوق کردم جیغ زدم نفسم دندون دراوردی بی سروصدا شیطون بلا؟!...الهی مامان فدای صبوری و قوی بودنت بشه که بدون اینکه مارو اذیت کنی بی سروصدا و یواشکی مروارید کوچولوتو دراوردی.هرچند این اواخر شبا یکمی بیتابی میکردی و بیشتر از قبلنا بیدار میشدی ولی وقتی به دکترت گفتم گفت نه هنوز زودههه برا دندون!ما از 7ماه به بعد انتظارشو داریم.دیگه نمیدونست اقای دکی که تازشم دخمل طلای من زرنگه و تو این مورد هم به مامانش رفته!خخخخخخ.اخ مامانی هم زود دندون دراورده بود.بخاطر همون حاجی مامان این اواخر میگفت که نفس همش سرش داغ مشه حتما داره دندون درمیاره ها!خلاصه منم پاشدم زنگ زدم و خبر خوبه رو بهش دادم واونم کلی خوشحالش کردم!اینم عکس مروارید دخترم!